مرد اگر بودم ...
نبودنــت را غروب های زمستان
در قهوه خانه ی دوری سیگار می کشیدم .
نبودنــت دود می شد
و می نشست روی بخار شیشه های قهوه خانه ....
بعد تکیه می دادم به صندلی
چشمهایم را می بستم
و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه می کردم
تا بیشتر از یادم بروی .
نامرد اگر بودم ....
نبودنـــت را تا حالا باید
فراموش کرده باشم .
مرد نیستم اما ...
نامرد هم نیستم !
زنم ...
و نبودنـت پیراهنم شده است . . .
نظرات شما عزیزان:
یامین
ساعت14:21---21 فروردين 1392
یامین
ساعت13:30---21 فروردين 1392
یامین
ساعت13:26---21 فروردين 1392
یامین
ساعت13:25---21 فروردين 1392
یامین
ساعت13:22---21 فروردين 1392
من کی گفتم که نیا وبم ....خوشبختم پاسخ:حتمامیام
یامین
ساعت13:21---21 فروردين 1392
یامین
ساعت13:12---21 فروردين 1392
|